جدول جو
جدول جو

معنی چنگ مالی - جستجوی لغت در جدول جو

چنگ مالی
دست مالی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنگ سالی
تصویر تنگ سالی
خشکسالی، سال کمیابی و گرانی خواربار، قحط سالی، تنگ سال، بدسالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چنگالی
تصویر چنگالی
خوراکی که از روغن داغ کرده و آب و شکر یا شیره با نان تریت کرده درست کنند، چنگال خوست، چنگال خست، چنگال خوش، انگشتو، بشتره، بشتزه، بشنزه، بشنژه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
فقر و تنگدستی و تهی دستی و مسکنت و درویشی و نکبت و بدبختی. (ناظم الاطباء). سختی. رنج:
ای مانده بکوری و تنگحالی
بر من ز چه همواره بد سگالی ؟
ناصرخسرو.
به تنگ آمد شبی از تنگ حالی
که بود آن شب براو مانند سالی.
نظامی.
رجوع به تنگ حال و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ)
به عربی حجرالحوت را گویند و آنرا در سر ماهی یابند و آن سفید و سخت می باشد خوردن آن سنگ گرده را بریزاند و در علم یده بکار آید. (برهان). سنگی باشد که در سر ماهی یابند سفید و سخت بود و خوردن آن سنگ گرده را بریزاند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دلفین و سگ ماهی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
جای چنگ. محل تشبث و دستاویز: اکنون اگر تو موضع مستحب را بمانی تا خصم بگیرد. چنگ جای سنت را از دست تو بستاند. (کتاب المعارف)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
طعامی که چنگال نیز گویند. (ناظم الاطباء). حلوایی است از کعک و شیره و جز آن. چنگال. (یادداشت مؤلف) ، مالیده گر. (آنندراج). چنگال مال. (شرفنامۀ منیری). رجوع به چنگال شود
لغت نامه دهخدا
(دِ کَ نِ شَ تَ)
دست بر دست زدن. از علائم خشم و حسرت و تأسف:
بپوشید ارجاسب خفتان جنگ
بمالید برچنگ بسیار چنگ.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از چنگالی
تصویر چنگالی
در هم مالیده، چنگال چنگالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگ سالی
تصویر تنگ سالی
((تَ))
خشک سالی، کمیابی و گرانی ارزاق
فرهنگ فارسی معین
نوعی حرکت به وسیله ی چهاردست و پا که زانو و پنجه های دست
فرهنگ گویش مازندرانی
روی زمین مالاندن آماده کردن گل، آب و پهن گاو برای گل اندود
فرهنگ گویش مازندرانی
آماده کردن گل و کاه و آب برای گل اندودن کردن خانه
فرهنگ گویش مازندرانی
افلیج
فرهنگ گویش مازندرانی
چهاردست و پا راه رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی